دانشکده منابع طبیعیمجله منابع طبیعی ایران (منتشر نمی شود)56120030622-تعیین الگوی بهینه بهره برداری از منابع حوزه های آبخیز با استفاده از برنامه ریزی هدف17286FAمحسن محسنیسارویمجتبیفرزانگانمجیدکوپاهیمجیدخلقیJournal Article19700101Nowadays, modeling is a tool in management science, and planning techniques are one of the important management factors in order to allocate scarce resources to obtain maximum benefits. Unlike industry, for planning process in agriculture and natural resources, decision makers need to optimize various objectives simultaneously.
This research was conducted to suggest and compare different alternatives for optimum utilization of resources in Garmabdasht (sub-watershed of Gorgan), using goal programming as well as socioeconomic and environmental objectives.
The results showed that the proposed pattern using goal programming has acceptable and flexible outputs when compared to the other linear programming techniques.امروزه جوهر علم مدیریت در شیوه مدلسازی متجلی است و روش های برنامه ریزی در جهت تخصیص بهینه منابع کمیاب برای به دست آوردن بیشترین منافع از مهمترین ابزارهای کاربردی علم مدیریت به شمار می رود. در برنامه ریزی های کشاورزی و منابع طبیعی در مقایسه با بخش صنعت، تصمیم گیران معمولاً با بهینه کردن همزمان چندین هدف مواجه اند. در این تحقیق که در زیر حوزه گرمابدشت حوزه قره سو منطقه گلستان انجام گرفته، سعی شده است با بهره گیری از روش برنامه ریزی هدف، علاوه بر اهداف اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی نسبت به اولویت بندی الگوها ، الگوی بهینه بهره برداری منابع حوزه آبخیز را در گزینه های مختلف برنامه ریزی هدف، نتایج واقع بینانه و انعطاف پذیری را نسبت به برنامه ریزی خطی سنتی ارائه می نماید.https://ijnr.ut.ac.ir/article_17286_f90ed8b880078763bab29091b866cea5.pdfدانشکده منابع طبیعیمجله منابع طبیعی ایران (منتشر نمی شود)56120030622-مطالعه تغییرات پتانسیل فرسایش پذیری بادی خاک در مقابل املاح مختلف به کمک دستگاه سنجش فرسایش بادی17287FAمحمدرضااختصاصیمحمد اخوان قالیبافحمیدرضا عظیمزادهمحمد حسنامتحانیJournal Article19700101Wind erosion is a main problem in arid zones, such as Yazd province. Every year, over 20,000 m3 dust falls down on Yazd city, an area of about 7000 hectares. 15% of these materials are variety of salts, specially halite, gypsum and lime. The origin of these salts is evaporation of salty water and deposition of salts on the subsoil. Studies indicate that each year about 15 to 45 ton salts precipitate on subsoil. Then, the salts transform to crystals, increasing the susceptibility of soils to wind erosion. In this project, the effects of three major salt types (i.e., halite, gypsum and lime) on wind erodibility changes of two kinds of soil textures (i.e., loamy clay sandy and sandy) were investigated.
After every 3 months, the soils were irrigated by 5 kinds of salt solutions. Changes in soil erodibility potential (AP) were determined using wind tunnel, under wind speed of about 12 rn/s at 20 cm height. Finally, data were collected using split-plot design over the location and time and analyzed by SAS software. Then, data means were compared by Duncan multiple range test.
Results indicate significant differences between the effects of salts applied in this research. The results indicated double effects of salts on wind erodibility of soil at various density. Low density of halite increased wind erodibility whereas high densities of halite decreased wind erodibility as it formed salty crust on the soil surface. Voiceovers, gypsum and lime at low densities decreased erodibility of soil by wind. However, at high densities, they changed to crystal, finally leading to hollowness and increasing soil wind erodibility.
In this research, other variables including pressure consistency of the soil surface (PC), Electrical Conductivity (EC), Sodium Absorption Ratio (S.A.R) were also studied.فرسایش بادی یکی از معضلات مناطق خشک و بیابانی از جمله استان یزد می باشد. سالانه بیش از 20000 متر مکعب غبار (ذرات کوچکتر از 100 میکرون) بر روی محدوده 7000 هکتاری شهر یزد فرو می ریزد. ذرات فرو ریخته بر شهر یزد به طور متوسط حاوی 15 درصد انواع نمک بخصوص نمک های طعام (کلرور سدیم)، گچ (سولفات کلسیم)، آهک (کربنات سدیم) می باشد و بقیه را ذرات رس و سیلت با ساختار متفاوت کانی شناسی شامل می شود. منشاء این نمک ها عموما حاصل تبخیر آب های املاح دار در لایه های سطح خاک و یا سازندهای زمین شناسی نمک دار می باشد بر اساس بررسی های به عمل آمده در اراضی کشاورزی دشت یزد سالانه بین 15 تا 45 تن نمک به سطح زمین اضافه می شود که در طول مدت آیش تمرکز بلورهای نمک باعث پوکی خاک شده و آن را در مقابل بادبردگی حساس می نماید. در این تحقیق به منظور تعیین نقش نمک های غالب در فرسایش پذیری خاک از محلول هایی با غلظت های مختلف سه نوع نمک طعام (NaCI)، گچ (CaSO3)، آهک (CaCO) استفاده شد. محلول های تهیه شده بر روی دو نوع خاک با بافت متفاوت، نسبتا سنگین (لومی رسی شنی) و بافت سبک (شنی) طی 9 ماه به صورت آبیاری با دور 10 روز تاثیر داده شد و سپس هر 3 ماه مقدار فرسایش پذیری بادی خاک های تحت تیمار که هرکدام در سینی های مخصوصی قرار داده شده بود به کمک دستگاه سنجش فرسایش بادی، که نوعی تونل باد قابل حمل است، تحت تاثیر باد با سرعت12 متر بر ثانیه در ارتفاع 20 سانتی متری اندازه گیری شد. نتایج به دست آمده ضمن نشان دادن اختلاف معنی دار بین نمک های مورد استفاده در فرسایش پذیری بادی خاک، بیانگر نقش دوگانه آنها در غلظت های مختلف و خاکهای با بافت متفاوت می باشد. به نحوی که نمک طعام در خاک های ریزدانه، در غلظت های پائین موجب افزایش حساسیت خاک به بادبردگی می شود ولی در غلظت های بالا یا فوق اشباع در هر دو نوع بافت خاک سنگین وسبک موجب تشکیل سله های نمکی و افزایش پایداری و کاهش پتانسیل بابردگی می شود. در مقابل نمکهای گچ و آهک در غلظت های کم باعث پایداری خاک دانه ها می شوند ولی در غلظت های بالا یا فوق اشباع موجب پوکی خاک شده و حساسیت آن را به بادبردگی افزایش می دهد. در تحقیق حاضر علاوه بر تاثیر نمک های یادشده بر روی فرسایش پذیری بادی خاک (WE)، دیگر تیمارها یا صفات قابل اندازه گیری از جمله مقاومت فشاری (P.C) هدایت الکتریکی (EC) نسبت جذب سدیم (S.A.R) نیز مورد بررسی قرار گرفت.https://ijnr.ut.ac.ir/article_17287_84fda49eea780c5d7227ca26a3121caa.pdfدانشکده منابع طبیعیمجله منابع طبیعی ایران (منتشر نمی شود)56120030622-بررسی امکانات تثبیت زمین لغزه در جاده های جنگلی
(پیچ صنوبر در جنگل خیرود کنار به عنوان یک مدل علمی)17288FAنصرت ا...ساریخانیمحمدرضاگرجیJournal Article19700101The importance of landslide and mass movements, their complexity and heavy costs to forest roads, was the main reason for the continuation of the studies done in 1994 as an M.Sc. research project, which was conducted in Kheiroud-Kenar Research Forest. The previous studies made clear some of the mass movement characters, such as its classification, mechanical behaviors, moisture, Gradient curves, unrestainery slope. Then, it became necessary to study the sample area with regard to ground water level, shear resistance, rainfall frequency and intensity, base material, topography in order to be able to calculate and design the drainage and structures for the stabilization of landslide and mass movements and finally to be able to calculate the costs involved.
Thus, the objectives of this research were: 1. To have the basic knowledge of impact on shears strength and slope stability analysis, 2. To have directions for calculation and design of structures and drainage networks to stabilize mass movements and landslides, and 3. To be able to estimate and compare the cost of repairing and rebuilding of the moving part of the road, as well as the costs of constructing a new connecting part of the road.
The results of this study showed that due to the repetitive high costs, repairing and eventually changing the route were not a good decision. Instead, constructing a new connecting road-piece could have been a better solution for the same area.زمین لغزه در مسیر راه های جگلی، پدیده ای با ابعاد گسترده باعث ایجاد محدودیت مدیریت و بهره برداری از جنگل است. پرهیز از نقاط حساس، در مرحله طراحی شبکه، بهترین راه خلاصی از این مشکل است که نیاز به تشخیص تخصصی دارد. در موارد زیادی نیز ناگزیر از عبوردادن مسیر راه از روی این نقاط (حتی اگر شناسایی شود) هستیم و گاه هم عوارض آن پس از ساخت جاده بروز می کند. بازسازی راه در چنین مواردی بسیار پرهزینه، مشکل و وقت گیر و گاه ناممکن است؛ به طوری که اغلب به دلیل جدی بود مسئله و کمبود اطلاعات تخصصی در این باره، متوسل به تغییر مسیر می شویم. با توجه به مسائل فوق، این پدیده در قالب یک طرح پژوهشی از نظر نوع خاک و زمین یعنی دانه بندی، رطوبت، قابلیت جذب و نفوذ ... ) بررسی و کلاسه بندی و برای تکمیل مطالعات قبلی موارد زیر مطرح شد:
- آنالیز و تعیین پایداری شیروانی آزاد خاک و تشخیص وضعیت آن از نظر حساسیت به حرکت؛
- انجام آزمایشات مقاومت برشی خاک، عمق سفره زیرزمینی، اثرات شدت بارندگی، پروفیل حفره، عمق و وضعیت جنس و سطح لایه غیرقابل نفوذ (برای طراحی ابنیه فنی).
- تهیه نقشه توپوگرافیک از محل حساس، طراحی ابنیه فنی و سازه های توریسنگی و شبکه های زهکشی.
- برآورد حجم سازه ها و عملیات ساختمانی و آماده سازی ابنیه فنی، دیواره سازی معین، زهکشی و هزینه های مربوطه.
در این تحقیق پیچ صنوبر به دلایل منطقی (بازسازی های مکرر و پرهزینه و در آخرتغییر مسیر) به عنوان یک مدل، مورد بررسی قرار گرفت و در پایان معلوم شد در صورت داشتن اطلاعات کافی، بازسازی به روال علمی بسیار منطقی تر از تغییر مسیر بوده است.https://ijnr.ut.ac.ir/article_17288_248e085588abeadda867acb48a60c65d.pdfدانشکده منابع طبیعیمجله منابع طبیعی ایران (منتشر نمی شود)56120030622-تعیین اندازه سطح حفره تاج پوشش برای بهبود زادآوری طبیعی راش17289FAسیدرضاموسویخسرو ثاقبطالبیمسعودطبریمحمدرضاپورمجیدیانJournal Article19700101In order to determine the most appropriate gap size for improvement of natural regeneration by primary felling of the schelterwod system (preparatory and seed cuttings), 18 gaps of 1-2, 4-5 and 9-11 are (6 replications in each gap size) were selected randomly in northern aspects 1200-1400 m a.s.l., located in regeneration compartments of Seri One, in Shourab forest management plan, Golband district. Depending on their size, some 1m2 micro plats were chosen in these gaps in order to measure the frequency, height and collar diameter of the saplings regenerated after the cutting.
The results showed that with increased gap size, contrary to maple (Acer velutinum), beech (Fagus orienalis Lipsky) frequency decreased. Within the investigated gaps, saplings frequency ranged between 4-9 per m2, mean height between 20-100 cm and collar diameter between 4-6 mm. In gaps of 1-2 are and 4-5 are, height and collar diameter while in gaps of 1-2 are saplings frequency were greater than those in larger gap sizes.
Generally, it can be deduced that regeneration characteristics, from viewpoint of establishment and growth, are more limited in greater gaps (9-11 are) but are benefited by more favorable conditions in smaller gaps (1-2 and 4-5 are), where removal of tree elements is possible as a single tree. In deed, this research recommends that in order to improve natural regeneration, marking area must not exceed 5 are when marking is performed to remove the crown canopy, which is created by primary cuttings of the shelter wood system (preparatory and seed cuttings) and the selection system.به منظور یافتن مناسب ترین اندازه سطح حفره برای بهبود وضعیت تجدید حیات طبیعی راش به وسیله برش های اولیه پناهی (آمادگی و بذرافشانی)، 18حفره با مساحت های 2-1، 5-4 و 11-9 آر (با 6 تکرار در هر سطح حفره) به طور تصادفی در جهت شمالی ارتفاع 1400-1200 متر از سطح دریا در دانگ زادآوری سری یک طرح جنگلداری شوراب (حوزه گلبند) انتخاب شد. برای اندازه گیری فراوانی، ارتفاع و قطر یقه نهال های زادآوری شده بعد از برش، تعدادی میکروپلات یک مترمربعی درداخل این حفره ها و بسته به اندازه سطح آن ها تعیین گردید. نتایج به دست آمده نشان داد که با افزایش سطح حفره، تعداد نهال راش کاهش وبرعکس نهال های افرا افزایش یافت. در داخل حفره ها تعداد نهال ها از 4 تا 9 اصله در متر مربع، میانگین ارتفاع از 20 تا 100 سانتی متر و قطر یقه آنها از 4 تا 6 میلی متر در نوسان بود. در حفره های 2- 1 و 5-4 آری اندازه ارتفاع و قطر یقه نهال ها و در حفره های 2-1 آری میزان فراوانی نهال ها بزرگتر از آنها دردیگر حفره ها نشان داده می شد. از این مطالعه استنباط می شود که متغیرهای مطالعه شده زادآوری، از نظر استقرار و رشد، در حفره های بزرگتر (11-9 آر) محدود می گردند ولیکن در حفره های کوچکتر (2-1 و 5-4 آر) که عموماً برداشت عناصر به صورت تک درخت ممکن می گردد از شرایط مطلوب تری برخوردار می شوند. در حقیقت، این تحقیق توصیه می نماید که به منظور بهبود وضعیت تجدید حیاط طبیعی، مساحت نشانه گذاری برای برداشت تاج پوشش از طریق برش های نخستین پناهی (آمادگی و بذرافشانی) و نیز تک گزینی نبایستی از 5 آر تجاوز نماید.https://ijnr.ut.ac.ir/article_17289_442725919e90b721509854526829b4d9.pdfدانشکده منابع طبیعیمجله منابع طبیعی ایران (منتشر نمی شود)56120030622-برسی اثر استفاده از سازگار کننده بر روی خواص مکانیکی مواد مرکب پلی پروپیلن و آرد چوب با استفاده از تحلیل مکانیکی – دینامیکی (DMA)17290FAمهدیتجویدیقنبرابراهیمیعلی اکبرعنایتیJournal Article19700101In the present study, the effect of MAPP as the Compatibilizer on the mechanical properties of wood-flour polypropylene composites was investigated using Dynamic Mechanical Analysis (DMA). Composites were made at 25 and 50 percent (by weight) fiber contents and 1 and 2 percent Compatibilizer. Controls were also made at the same fiber contents but without the Compatibilizer. Static mechanical tests including tensile and bending tests were performed. Temperature scans in the range of -60° to + 120°C was done.
Results indicated improvements in the mechanical properties as a result of adding Compatibilizer. MAPP had negligible effects on the main transitions while the effect of fiber content on the intensity and temperature of alpha transition was almost proportional to the fiber content. Glass transition remained unchanged when adding MAPP while an increase in fiber content slightly shifted this transition to lower temperatures. Mechanical loss factor spectra showed that above +40°C energy loss became more pronounced when Compatibilizer was absent.چکیده
در این پژوهش، اثر استفاده از سازگارکننده MAPP بر روی خواص مکانیکی مواد مرکب پلی پروپیلن و آرد چوب با استفاده از تحلیل مکانیکی – دینامیکی مورد بررسی قرار گرفته است. مواد مرکب با دو سطح 25 و 50 درصد وزنی آرد چوب و دو سطح 1 و 2 درصد وزنی سازگارکننده ساخته شدند و برای مقایسه، مواد مرکب بدون سازگارکننده و با درصدهای مشابه آرد چوب تهیه گردیدند. آزمون های استاتیک شامل کشش و خمش بر روی نمونه ها انجام پذیرفت. آزمون مکانیکی – دینامیکی در حالت اسکن دما و با دامنه 60- تا 120+ درجه سانتی گراد انجام گردید. نتایج نشان دادند که استفاده از سازگارکننده در بهبود خواص مکانیکی مواد مرکب تولیدی بسیار موثر می باشد و این از نظر آماری معنی دار است. اثر سازگار کننده بر انتقال های عمده پلی مر ناچیز بود اما اثر درصد الیاف بر شدت و موقعیت انتقال آلفا کاملا متناسب با درصد الیاف مشاهده گردید. همچنین دمای اتنقال شیشه ای ترکیبات بر اثر افزایش سازگارکننده ثابت باقی ماند در حالی که افزایش درصد الیاف اندکی آنرا کاهش داد. طیف فاکتور اتلاف مکانیکی نشان داد که در دماهای بالای 40 درجه سانتی گراد اتلاف انرژی مواد مرکب فاقد سازگارکننده افزایش می یابد.https://ijnr.ut.ac.ir/article_17290_8cb0afc4053030e2f4dc6aadb4adcef6.pdfدانشکده منابع طبیعیمجله منابع طبیعی ایران (منتشر نمی شود)56120030622-برنامه ریزی صنایع سلولزی کشور براساس استفاده از باگاس با استفاده از مدل ریاضی تحقیق در عملیات17291FAسعیدامیریامیرهومنحمصیJournal Article19700101To provide an optimal plan for future development of cellulosic industries of the country using bagasse as raw material, some executive limitations such as capital, potential market, and the quantity of existing raw material must be taken into consideration. To this end, the results obtained from multi attribute decision making models (MCDM) were utilized. Hence, the utilities resulted from using TOPSIS model in fuzzy state were considered as technical coefficients of objective function in Integer Linear Programming model. The resulted integrated model, including 15 variables and 25 executive constraints, was used to determine production capacity as well as consequence of establishing and exploiting cellulosic industry units in a five-year period. Based on this research, production of 350,000 MT printing & writing pulp & paper, 133,500 MT Medium Density Fiberboard (MDF), and 66,750 MT Particleboard (PB) was planned.به منظور برنامه ریزی بهینه توسعه آتی صنایع سلولزی کشور با استفاده از ماده اولیه باگاس، محدودیت های اجرایی از قبیل سرمایه، کشش بالقوه بازار و حجم مواد اولیه مدنظر قرار گرفت. به این منظور، نتایج حاصل از الویت بندی صنایع سلولزی با استفاده از مدل ریاضی تصمیم گیری های چندمعیاره مورد استفاده قرارگرفته و در نتیجه مطلوبیت های حاصل از بکارگیری مدل تاپسیس در حالت فازی به عنوان ضرایب فنی تابع هدف در مدل ریاضی برنامه ریزی خطی با اعداد صحیح لحاظ گردید. مدل تلفیقی حاصله، با استفاده از 15 متغیر و 25 محدودیت اجرایی، به منظور تعیین حجم تولید و توالی احداث و بهره برداری از واحدهای صنایع سلولزی در یک دوره زمانی 5 ساله استفاده شد. به این ترتیب برای تولید 350 هزار تن خمیر و کاغذ چاپ و تحریر، 133500 تن تخته فیبر نیمه سنگین و 66750 تن تخته خرده چوب برنامه ریزی گردید.https://ijnr.ut.ac.ir/article_17291_0c0446f2b7b2f5a2f80ed3f2a1e9d520.pdfدانشکده منابع طبیعیمجله منابع طبیعی ایران (منتشر نمی شود)56120030622-ببررسی دوام چوب صنوبر (Populus deltoides Barter.Ex Marsh) در حالت طبیعی و تیمار شده با نمک CCA در برابر قارچ رنگین کمان Coriolus versicolor (L.:Fr.) Quel.17292FAوحیدرضاصفدریداودپارساپژوهعلی نقیکریمیسعیدامیریJournal Article19700101In this study, the influence of the fungus Coriolus versicolor on the durability of sapwood and heartwood of Poplar (Populus deltoides) in natural state and treated with CCA (Copper/Chromium/Arsenic) was evaluated. CCA is a kind of water borne preservatives which was used in this study for treating speciments under vacuum and pressure (Bethel procedure) at 3 percent concentration. In order to conduct this evaluation, Kolleschale method according to DIN 52176 and B.S. 838: 1961 was used in a completely randomized block design. Speciments were contaminated with cultured fungus for fourteen weeks (24°C, 75% relative humidity). After this period, weight reduction, Compressive strength (Parallel to grain) and hardness of specimens weere measured. Weight reduction of heartwood was higher than sapwood and that of control samples were much higher than treated ones. Compressive strength (Parallel to grain) of sapwood was higher than heartwood and that of treated samples higher than control samples but regardless of influence of fungus, CCA reduced the compressive strength. There was no significant difference between the hardness of sapwood and heartwood, but hardness of sampels were higher than control samples but regardless of fungus, CCA increased the hardness.در این تحقیق تاثیر قارچ رنگین کمان (coriolus versicolor) بر روی دوام درون چوب و برون چوب صنوبر دلتوئیدس (Populus deltoides) در حالت طبیعی و تیمار شده با نمک CCA (مس – کرم – آرسینگ) مورد بررسی واقع شد. CCA یکی از مواد شیمیایی محلول در آب است که به حالت خلاء، فشار (روش بتل) با غلظت سه درصد برای اشباع نمونه ها مورد استفاده قرار گرفت. در این تحقیق از روش Kolleschal مطابق با استانداردهای B.S.838:1961 و DIN 5217 و از طرح فاکتوریل با بلوک های کاملا تصادفی بکارگرفته شد. بعد از 14 هفته مجاورت نمونه هایی چوبی با قارچ مورد نظر (در حرارت C24 و رطوبت نسبی 75 درصد) کاهش جرم، مقاومت فشاری الیاف و سختی نمونه ها اندازه گیری شد. کاهش جرم درون چوب بیشتر از برون چوب بود و کاهش جرم نمونه های شاهد بیشتر از نمونه ها اشباع شده بود. مقاومت فشاری موازی الیاف برون چوب بیشتر از درون چوب بود و مقاومت فشاری موازی الیاف نمونه های شاهد بود. اما بدون درنظر گرفتن تاثیرات قارچ، CCA باعث کاهش مقاومت فشاری موازی الیاف شد. تفاوت مهمی بین مقاومت به سختی برون چوب و درون چوب وجود نداشت. اما مقاومت به سختی نمونه های اشباع شده بیشتر از نمونه های شاهد بود. اما بدون درنظر گرفتن تاثیرات قارچ، CCAباعث افزایش مقاومت به سختی می شود.https://ijnr.ut.ac.ir/article_17292_af9d1aac3ad2522da76d0c6e0a3306fb.pdfدانشکده منابع طبیعیمجله منابع طبیعی ایران (منتشر نمی شود)56120030622-GNP سبز و روش های محاسبه آن17293FAلطفعلیعاقلیحسینصادقیJournal Article19700101In this paper, the defects of System of Nationl Accounts (SNA) concerning environment and natural resources are indicated, empirical studies on natural resources depreciation calculation in SNA are introduced, and importance of interaction between environment and economics is discussed. Then, by presenting a Kynesian model, the green GNP s trend is shown. For accounting depreciation, Hart wick s adjustment at three levels (deplete able resources, renewable resources and pollutions) is presented. Finally, the practical methods to assess depreciation accounting for natural resources are discussed. Estimating the depreciation led us from conventional GNP to reach green GNP.در این مقاله، ضمن اشاره به نقایض سیستم حساب های ملی (SNA) در توجه به محیط زیست و منابع طبیعی و با ذکر مطالعات تجربی از احتساب استهلاک منابع طبیعی در حساب های ملی، اهمیت برهم کنش محیط زیست و اقتصاد مورد توجه قرار می گیرد. سپس با ارائه یک مدل کینزی، روند GNP سبز نشان داده می شود. GNP سبز (ENP) عبارت است از:
ENP=GNP-Dm(t)-Dn(t)
که Dها استهلاک منابع هستند. برای محاسبه استهلاک، تعدیل هارتویک در سه سطح (منابع پایان پذیر، منابع پایان ناپذیر و آلودگی ها) ارایه می شود. در نهایت روش های کاربردی سنجش استهلاک منابع طبیعی مطرح می گردد و با برآورد این استهلاک، از GNP متعارف به GNP سبز می رسیم.https://ijnr.ut.ac.ir/article_17293_2adbe26aec8ef59195c3d7b4d7c4f11b.pdfدانشکده منابع طبیعیمجله منابع طبیعی ایران (منتشر نمی شود)56120030622-بررسی تاثیر خصوصیات خاک و تغییرات ارتفاع بر پراکنش دوگونه درمنه (Artemisia)
(مطالعه موردی: مراتع مناطق وردآورد، گرمسار و سمنان)17294FAحسینآذرنیوندمحمدجعفریمحمدرضامقدمعادلجلیلیمحمدعلی زارعچاهوکیJournal Article19700101The aim of this research was to investigate the effects of soil characteristics and elevation gradient on distribution of two Artemisia species (Ar. sieberi and Ar. aucheri). After identification of the species sites in Vard Avard, Garmsar and Semnan, data on vegetation, soil and topography were collected. Sampling was conducted in the key area of each site based on randomized-systematic pattern. The area of each plot was determined by minimal area method according to plant species and variation while number of plots was determined based on the characteristics of the sites studied. Data were analyzed using principal component analysis.
The results showed that the most important factors affecting the distribution of mentioned species were elevation and such soil characteristics as organic matter, nitrogen, texture and gypsum.به منظور بررسی تاثیر خصوصیات خاک و تغییرات ارتفاع بر پراکنش دوگونه درمنه (Ar. Aucheri و Ar. Siberi) بعد از شناسایی رویشگاه های این دو گونه در مناطق وردآورد، گرمسار و سمنان، اطلاعات پوشش گیاهی، خاک و توپوگرافی از رویشگاه های مختلف جمع آوری گردید. نمونه برداری در مناطق معرف هر رویشگاه به روش تصادفی – سیستماتیک انجام شد. اندازه پلات های نمونه برداری با توجه به تغییرات پوشش گیاهی و نوع گونه های گیاهی به روش سطح حداقل تعیین گردید. تعداد پلات ها با توجه به تغییرات وضعیت هر رویشگاه به طور متناسب انتخاب و پس از جمع آوری اطلاعات، تجزیه و تحلیل با استفاده از آنالیز مولفه های اصلی انجام شد. نتایج به دست آمده حاکی از این است که خصوصیات ماده آلی، نیتروژن، بافت و گچ خاک و ارتفاع از سطح دریا از مهمتری عوامل موثر در پراکنش دو گونه مذکور در مناطق مورد مطالعه می باشد.https://ijnr.ut.ac.ir/article_17294_72ba8c64b05e66d1a8e11aed9c86105d.pdfدانشکده منابع طبیعیمجله منابع طبیعی ایران (منتشر نمی شود)56120030622-بررسی رابطه ویژگی های اکولوژیک جوامع گیاهی و واحدهای ژئومرفولوژی مطالعه موردی: منطقه بارون آذربایجان غربی17295FAحسناحمدیاحمداحمدیکریمجوانشیرولی ا...مظفریانJournal Article19700101In order to study the relationships between plant cover and geomorphological units, the baroon area was selected. This area is located in north west of Iran (west Azarbaijan province) 4.5 km north of Chalderan city between 39° 6’ 21” to 39° 14’ 3” north latitude and 44° 29’ 28” to 440 20’ 20” east longitude. Recognizing the important role of ecological resources, it is known that they must be identified prior to any land evaluation. Thus, as the first stage of land evaluation, the climatic condition, physiography, geology and geomorphology were studied. Then, the plant coverage was determined using maps of the slope, aspect, hypsometry and geomorphology.
The results indicated that there was a relationship between plant communities and geomorphological units in the mountainous unit. In this study, Astragalus (Stenonychium) parrowianus Boiss et Haussk was introduced as the key species of colored melange formation.به منظور بررسی جوامع گیاهی در رابطه با واحدهای ژئومرفولوژی، منطقه به وسعت 13102 هکتار با عنوان بارون در حوزه آبخیز سد بارون در 45 کیلومتری شمال شهرستان چالدران با موقعیت جغرافیایی "3'14?39 تا "21 ?21?39 عرض شمالی و"20 ?20?44 تا "28 ?29?44 طول شرقی انتخاب گردید. با توجه به این که شناخت منابع اکولوژیک اولین گام در ارزیابی سرزمین به شمار می رود لذا در ابتدا مطالعات فیزیوگرافی، هوا و اقلیم شناسی، هیپسومتری و ژئومرفولوژی مطالعات پوشش گیاهی انجام گرفت. منطقه مورد مطالعه دارای رژیم بارانی و برفی بوده و بیشتر بارش در فصل بهار و پاییز است دوره یخبندان 4 ماه به طول می انجامد، بارش سالانه حدود 299 میلی متر که 8/41 درصد در فصل بهار، 5/24 درصد در پاییز، 9/14 درصد در زمستان و 8/18 درصد در فصل تابستان صورت می گیرد، متوسط دمای روزانه برابرc?2/10 و بیشترین دما در تیر و مرداد برابر c?2/19است. نتایج حاصله نشان می دهد که منطقه مورد مطالعه از دو سه واحد، 7 تیپ و 19 رخساره ژئومرفولوژی تشکیل گردیده است که در دوران سوم و دوم قرار دارند، دوره چهارم زمین شناسی اغلب زمین های کشاورزی منطقه را تشکیل می دهد. دوران سوم از نظر سنگ شناسی از دو تیپ تشکیل شده: الف-آهک و کنگلومرا که شامل رخساره های توده سنگی، دامنه منظم و کانیون است، ب- تیپ مارن سبز و ماسه سنگ شامل رخساره های فرسایشی و به ویژه لغزش، فرسایش آبی و دامنه منظم و دوران دوم از نظر سنگ شناسی شامل: فلیش، آتشفشان و آمیزه های رنگی (مخلوطی از ماسه سنگ، شیل و آهک رنگی) است. مطالعات انجام نشان می دهد که منطقه بارون از دو سازند اصلی زمین شناسی که شامل سازند قم (دوران سوم) و سازند آمیزه رنگی تشکیل شده که در آنها 48 واحد گیاهی از یکدیگر تفکیک شده اند، به طوری که 24 واحد در سازند آمیزه رنگی گسترش دارند. نتایج حاصله نشان می دهد که در واحد کوهستان بین جوامع گیاهی و واحدهای ژئومرفولوژی رابطه وجود داشته به طوری که در بعضی موارد این ارتباط به حدی است که می توان مرز رخساره ها را با در نظر گرفتن شیب جهت و ارتفاع مرز جوامع گیاهی در نظر گرفت. ضمناً در این گونه Astragalus (Stenonychium) parrowiamus Boiss et Haussk به عنوان گونه نشانگر سازند آمیزه رنگی معرفی گردید.https://ijnr.ut.ac.ir/article_17295_0007014e12a4dc970ba4fb41e364188a.pdfدانشکده منابع طبیعیمجله منابع طبیعی ایران (منتشر نمی شود)56120030622-بررسی الگوی زمانی و مکانی چرا در البرز شرقی17296FAحسینبارانیعلی اکبرمهراییمحمدرضامقدممرتضیفرهادیJournal Article19700101An efficient management system is necessary to facing various environmental challenges. Systematic and ecosystematic approaches in natural resource management demand understanding all parts of ecosystem and their relationships, a necessity for various planing and decision making. Grazing is one of the most important processes in rangelands ecosystem. In range exploitation style, which exists in Iran, human impacts on this process and on (to graze) has special importance to research. This study focused on the role of human on grazing process that was carried out among herders of eastern Alborz through participatory research. During the research period, a total of 179 persons were interviewed among which 70 cases were interviewed during participation and passing the one night to several nights at the residence of herds. Interview notes were analysed via content analysis approach.
From the results of this study, a model was presented which relays on human role in spatio-temporal regulation and focouses on grazier instead of grazer. This model has four spatio-temporal levels: first level called (CHARAGAH) is an area which is allocated to grazing during a period of a year. Second level is (RUGAH), a supposed division of CHARAGAH determined for grazing during one or several days. Third level is (TOWGAH), a part of. ground allocated for grazing during several minutes to hours. Last level is (KALAFGAH) that means small area of stopping and bitting. Finally, from this study, rethinking on theory and practices as well as considering human role as grazier in grazing plan is
recommended.رویارویی با چالش های متعدد زیست محیطی، نیازمند مدیریتی کارآمد است. رویکرد کل نگر و اکوسیستمی در مدیریت منابع طبیعی اقتضا می کند تا تمامی اجزای اکوسیستم و روبط آنها به خوبی شناخته شوند. این شناخت لازمه هر گونه برنامه ریزی و تصمیم گیری است. یکی از مهمترین فرایندها در اکوسیستم های مرتعی فرایند چرا است که دارای دو وجه چریدن و چراندن می باشد. در نظام های بهره برداری از مرتع در ایران، چراندن اهمیت ویژه ای برای پژوهش پیدا می کند. تحقیق حاضر با تکیه بر همین وجه، در بین گله داران البرز شرقی و به شیوه مشارکتی به انجام رسیده است. در خلال دوره پژوهش با 179 نفر به صورت فردی یا گروهی مصاحبه شد. مصاحبه ها به شیوه تحلیل محتوا تجزیه و ترکیب شدند. بر مبنای این یافته ها مدلی ارائه گردید که مبتنی بر نقش انسان در تنظیم الگوهای زمانی و مکانی چرا بوده و به جای چرنده بر چراننده تمرکز یافته است. این مدل دارای چهار سطح زمانی/مکانی است: سطح اول چراگاه عبارت است از عرصه ای که برای بخشی از سال در نظر گرفته می شود. سطح دوم روگاه که بخشی فرضی از یک چراگاه است و برای چرای یک یا چند روز در نظر گرفته می شود. سطح سوم توگاه که عبارت است از فضایی که گله در آن دقایق تا ساعاتی چرانده می شود. سطح چهارم یا کلف عبارت است از نقاط توقف دام برای برداشن کلف از گیاهان. در نهایت بر طبق یافته های تحقیق، بازنگری در نظریات، برنامه های اجرائی و درنظر گرفتن انسان در تنظیم برنامه های چرا توصیه شده است.https://ijnr.ut.ac.ir/article_17296_4c66583d701d463acc20dd8aca9fd302.pdfدانشکده منابع طبیعیمجله منابع طبیعی ایران (منتشر نمی شود)56120030622-بررسی اکولوژیک پوشش گیاهی مراتع ییلاقی هزار جریب بهشهر17297FAمریمشکریمحمدعلیبهمنیارمحمدرضاطاطیانJournal Article19700101By knowing and taking good care of highland mountainous ecosystems, one can better protect the natural habitats, biodiversity, soil and water of these susceptible areas. In this regard, it is necessary to understand and be aware of the effects of interaction between ecological biotic and a biotic factors on plants as efficient tools in planning and management.
The present research was carried out in Hezarjarib estival rangelands, Zarem rood of Tajan sub- watershed in (Alborz mountains) based on polar ordination (Berry & Curtis) and using Sorenson index in order to figure out the similarities between plant communities of the area which was determined by the floristic-physiognomic method. For better interpretation and understanding of plant distribution pattern, in addition to using isohyetal, height with respect to sea level and aspect maps, at least three soil profiles were studied in the direction of dominant slope to characterize the physico-chemical properties of soil.
In this research, six plant communities were recognized. The above communities were among three groups of shrub land deciduous scrub Carpinus, woodland evergreen Juniperus and cushio grasses formation, based on the ordination. The analysis of the effects of ecological factors showed that with a reduction in rainfall, the Carpinus community was replaced by Juniperus communities and then by cushion-grasses formation ones. Also, this research showed that the ecological niche of the Juniperus communities had steeper slopes, low-depth soils with low amount of organic matter and high sand, gravel and lime percentages. However, the Carpinus community was distributed in deep soils with more organic matter and low percentages of sand, gravel and lime. The cushion-grasses formation communities were located on low and relatively flat slopes. The changes in Ec and pH of the soil were insignificant.با شناخت و مراقبت درست از اکوسیتم های مناطق کوهستانی مرتفع، بهتر می توان زیستگاه های طبیعی، تنوع زیستی و آب و خاک این مناطق آسیب پذیر را حفاظت نمود. در این شناخت درک و آگاهی از تاثیر متقابل عوامل زنده و غیرزنده اکولوژیک بر گیاهان به عنوان ابزاری کارآمد در مدیریت و برنامه ریزی ضروری است. تحقیق حاضر به منظور شناخت شباهت اکولوژیک بین اجتماعات گیاهای مراتع ییلاقی هزارجریب واقع در زیرحوزه تجن (زارم رود) از ارتفاعات البرز انجام گرفت. اجتماعات گیاهی منطقه بر اساس معیار فلوریستیک – فیزیونومیک تفکیک و شباهت های اکولوژیک بین اجتماعات مذکور به روش رسته بندی قطبی (بری – کورتیس) با به کارگیری شاخص سورنسون تعیین گردیدند. برای تفسیر و درک بهتر الگوی پراکنش گیاهان، غیر از به کارگیری نقشه های همباران، ارتفاع، شیب، جهت، ...در هر اجتماع گیاهی نسبت به حفر حداقل سه پروفیل خاک در جهت شیب غالب به منظور اطلاع از خصوصیات فیزیکی – شیمیایی خاک اقدام شد. تجزیه و تحلیل داده های برداشت شده از 6 اجتماع گیاهی منطقه به روش رسته بندی باعث تفکیک اجتماعات مذکور در سه گروه، درختچه ای لور – اوری، سوزنی برگ ارس و بالشتکی ها – گندمیان شد. تجزیه و تحلیل آثار عوامل اکولوژیک مطالعه شده نشان داد که با کاهش بارندگی اجتماعی لور – اوری (Carpinus orientalis-Quercus macranthera) با اجتماع ارس (Juniperus communed-Juniperus Sabina) و سپس بالشتکی ها – گندمیان جایگزین شده اند. همچنین نتایج حاصل از مطالعات نشان داد که آشیان اکولوژیک اجتماعات ارس شیب های تند و خاک های کم عمق با مواد آلی کم و دارای درصد بالای شن، سنگ ریزه و آهک می باشد. در حالی که اجتماع لور – اروری در خاک های عمیق با مواد آلی نسبتاً بیشتر و درصد شن، سنگ ریزه و آهک ناچیز پراکنش یافته اند. اجتماعی بالشتکی – گندمیان در اراضی کم شیب نسبتا هموار قرار گرفته اند. تغییرات PH و EC خاک در این اجتماعات ناچیز بوده است.https://ijnr.ut.ac.ir/article_17297_180e3662f944b790ac8830c9799dcd4e.pdfدانشکده منابع طبیعیمجله منابع طبیعی ایران (منتشر نمی شود)56120030622-بررسی غنای گونه ای در سه تیپ مختلف ژئومرفولوژیک دشت گمیشان17298FAمریمفروزندهمیرخالقضیاتباراحمدیرضاتمرتاشJournal Article19700101Iran is rich in plant diversity because of its large area and topographic and climatic variations. Knowing the types of vegetation is necessary in order to better manage rangelands. In this research, using Wittaker plot for three soil types of Gomishan, i.e. New Delta/Floodplains of Atrak, NeoCaspian and Loss Deposition, the species richness was investigated, and the relationship between species richness and other factors were established. In each soil type, soil samples were taken from 0- 50 cm depth and water table level was measured in soil profiles. The factors measured were pH, EC, SAR and soil texture.
It was found that there was not significant difference between slope of New Delta/Floodplains of Atrak and Neo-Caspian soils, so their species richness was equal. However, the difference between the two types and Loss Deposition was statistically significant. Based on empirical formula of Kovda, water table was calculated to be lower than the critical level in Loss Deposition, so it had no effect on soil salinity. However, it was at critical level in other two soil types and had significant effect on soil salinity as examined by multi-factor regression relationships. Only EC had a significant effect on species richness. An equation was developed to correlate the numbers of species per area unit with EC.کشور ما به دلیل وسعت زیاد و تغییرات شرایط اقلیمی و توپوگرافیگ، از لحاظ فلوریستیکی بسیار غنی بوده، لذا شناخت انواع پوشش های گیاهی برای برنامه ریزی صحیح مدیریت مراتع الزامی به نظر می رسد. به این منظور در این پوشش تلاش شد تا غنای گونه ای را در سه تیپ مختلف خاک در مراتع دشت گمیشان شامل تیپ دشت سیلابی – دلتایی جدید اترک، تیپ نئوکاسپین و تیپ نهشته های لسی با استفاده از پلات ویتاکر، مورد بررسی قرار داده و سپس رابطه بین غنای گونه ای با خصوصیات مختلف خاکی تعیین گردد. نتایج این تحقیق نشان داد که جفت رگرسیون های تیپ دشت سیلابی – دلتایی جدید از اترک و تیپ تئوکاسپین از نظر شیب با هم تفاوت معنی داری ندارند و می توان غنای آنها را یکسان در نظر گرفت. اما بین این دو تیپ، با تیپ نهشته های لسی اختلاف معنی دار مشاهده شد. به طوری که شیب یا عرض از مبدا این رگرسیون ها با هم متفاوت هستند. برای تعیین این اختلاف در هر سه تیپ خاکی تعدادی نمونه خاک از عمق 50 – 0 سانتی متری برداشت شد و با حفر تعدادی پروفیل در هر یک از تیپ ها اقدام به تعیین سطح استایی سفرهای زیرزمینی در منطقه گردید. خصوصیات خاکی اندازه گیری شده شامل اسیدیته، هدایت الکتریکی، نسبت جذب سدیم و بافت خاک بود. براساس فرمول کوودا در تیپ نهشته های لسی سطح ایستایی سفره های زیرزمینی پایین تر از سطح بحرانی بوده، لذا روی شوری خاک تاثیر نداشته اما در دو تیپ دیگر این سطح بحرانی بود. بنابراین سفره های زیرزمینی روی شوری خاک تاثیر گذار تشخیص داده شدند. با استفاده از روابط رگرسیون چندمتغیره تنها فاکتور خاکی موثر روی غنای گونه ای EC خاک تشخیص داده شد و در نهایت معادله ای بین تعداد گونه در واحد سطح با EC به دست آمد.
S=74/18(182/0±)-107/0(± 003/0)EChttps://ijnr.ut.ac.ir/article_17298_76902b9ea542e35d4a01c199182ead57.pdf